به این فکر می کنم که ما دقیقا روی این کره ی زمین... توی این دنیا داریم چچچی کار می کنیم؟؟؟ چرا انقد بضی چیزا رو جدی گرفتیم و بضی چیزا رو غیر جدی.... فک می کنم که خدا عجب صبری داره.... بقیه اش بمونه تا بعد........... همین....:-) به روایتی.....: اگر این سطح پر از آدمهاست..... پس چرا مهدی زهرا تنهاست.... یه وختایی فقط با خاطره هام زندگی میکنم.... ...تا اون روز خیلی خوب برسه..... :) به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد... لب تو میوه ی ممنوعه ولی لب هایم هرچه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد... همه جا گشتم و گشتم در شهر هیچکس هیچکس اینجا به تو مانند نشد... هرکسی در دل من جای خودش را دارد جانشین تو در این سینه خداوند نشد... خواستند از تو بگویند شبی شاعرها عاقبت با قلم شرم نوشتند
نشد...
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |