رستنی ها کم نیست من و تو کم بودیم خشک و پژمرده و تا روی زمین خم بودیم گفتنیها کم نیست من و تو کم گفتیم مثل هذیان دم مرگ از آغاز چنین درهم و برهم گفتیم دیدنیها کم نیست من و تو کم دیدیم بیسبب از پاییز جای میلاد اقاقیها را پرسیدیم چیدنیها کم نیست من و تو کم چیدیم وقت گل دادن عشق روی دار قالی بیسبب حتی پرتاب گل سرخی را ترسیدیم خواندنیها کم نیست من و تو کم خواندیم من و تو سادهترین شکل سرودن را در معبر باد با دهانی بسته وا ماندیم من و تو کم بودیم من و تو کم نه که باید شب بیرحم و گل مریم و بیداری شبنم باشیم من و تو خم نه و درهم نه و کم هم نه که میباید با هم باشیم من و تو حق داریم در شب این جنبش نبض آدم باشیم من و تو حق داریم که به اندازه ما هم شده با هم باشیم گفتنیها کم نیست دوست، تقدیر گریزناپذیر ما نیست. برادر، خواهر، پسرخاله و دختر عمو نیست که آش کشک خاله باشد جودی! کاملا با تو موافق هستم که عده ای از مردم هرگز زندگی نمی کنند و زندگی را یک مسابقه دو می دانند و می خواهند هرچه زودتر به هدفی که درافق دوردست است دست یابند و متوجه نمی شوند که آن قدر خسته شده اند که شاید نتوانند به مقصد برسند و اگرهم برسند ناگهان خود را در پایان خط می بینند. درحالی که نه به مسیر توجه داشته اند و نه لذتی از آن برده اند. دیر یا زود آدم پیر و خسته می شود درحالی که از اطراف خود غافل بوده است. آن وقت دیگر رسیدن به آرزوها و اهداف هم برایش بی تفاوت می شود و فقط او می ماند و یک خستگی بی لذت و فرصت وزمانی که ازدست رفته و به دست نخواهد آمد.... جودی عزیزم! درست است، ما به اندازه خاطرات خوشی که از دیگران داریم آنها را دوست داریم و به آنها وابسته می شویم. هرچه خاطرات خوشمان از شخصی بیشتر باشد علاقه و وابستگی ما بیشتر می شود. پس هرکسی را بیشتر دوست داریم و می خواهیم که بیشتر دوستمان بدارد باید برایش خاطرات خوش زیادی بسازیم تا بتوانیم دردلش ثبت شویم... امروز پنج شنبه 26 مرداد 1391 خورشیدی رسما وبلاگ ما افتتاح شد!!! امیدواریم این وبلاگ راهی برای شنیده شدن حرفامون و بیان نظراتمون باشه...
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |