مشق شب بارانی ما دو دوست زیر چتر بادبادکهای روشن آسمان...
حرف ها بر سر دلم عقده کرده است....
شش روز است نگذاشته اند حرف بزنم...
می خواهم گوشه ای بنشینم و تنها باشم...
حرف بزنم، بنویسم، بگویم...
انگشت هایم خمیازه می کشند...
باید بنویسم...
این حرفها را نمی شود تحمل کرد،
بیشتر از این در دل نگه داشت...
ورم می کند و رنجم می دهد....
می روم...
کجا بروم؟؟؟
دکتر علی شریعتی
نوشته شده در جمعه 91/8/12ساعت
9:2 عصر توسط مهزادومریم نظرات ( ) | |
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |